واژه شهادت:
در ابتدای این مقاله به بررسی واژه شهادت می پردازیم تا
به یکی از هزاران فضیلت از دریای فضایل بی بی دوعالم فاطمه زهرا سلام الله علیها
که همان شهادت ایشان است بپردازیم.
در عرف عام ، يعنی عرف عموم مردم جهان اعم از مسلمان و
غير مسلمان ، و در عرف خاص مسلمانان ، برخی كلمات و واژهها از نوعی عظمت و احترام
و احيانا قداست برخوردارند .
كلمات : " عالم ، فيلسوف ، مخترع ، قهرمان ، مصلح
، مجتهد ، استاد ، عابد ، زاهد ، مؤمن ، مجاهد ، صديق ، آمر به معروف ، ولی امر،
امام ، نبی و ... " از اين قبيل كلماتند كه بعضی در عرف عام و برخی در عرف
خاص مسلمين و در زبان اسلام توأم با نوعی عظمت و احترام و قداست میباشند .
بديهی است كه كلمه از آن جهت كه لفظ است قداستی ندارد ،
بلکه قداست را از معنی خود كسب میكند.
قداست برخی معانی و مفاهيم كه كم و بيش با تفاوتهايی در
همه جوامع بشری وجود دارد ، مربوط میشود به جنبههای خاصی از روانشناسی جامعهها
در زمينه ارزشيابيها در امور غير مادی ، كه خود بحث فلسفی و انسانی عميقی است .
در اسلام واژهای است كه قداست خاصی دارد ، اگر كسی با
مفاهيم اسلامی آشنا باشد و در عرف خاص اسلامی اين كلمه را تلقی كند احساس میكند
كه هالهای از نور اين كلمه را فرا گرفته است و آن ، كلمه "شهيد" است .
اين كلمه در همه عرفها توأم با قداست و عظمت است ، چيزی كه هست معيارها و ملاكها
متفاوت است . ما فعلا به مفهوم غير اسلامی آن كاری نداريم .
از نظر اسلام ، هر كس به مقام و درجه " شهادت
" نائل آيد كه اسلام با معيارهای خاص خودش او را شهيد بشناسد ، يعنی واقعا در
راه هدفهای عالی اسلامی ، به انگيزه برقراری ارزشهای واقعی بشری كشته بشود به يكی
از عاليترين و معنویترین درجات و مراتبی كه يك انسان ممكن است در سير صعودی خود
نائل شود نائل میگردد .
از نوع تعبير و برداشت قرآن درباره شهدا و از تعبيراتی
كه در احاديث و روايات اسلامی در اين زمينه وارد شده است میتوان منطق اسلام را
شناخت و علت قداست يافتن اين كلمه را در عرف مسلمانان دريافت .
شهید و شهادت در لغت به معنای شهود یا حضور است و شاهد
و شهید یعنی حاضر و جمع آن شهدا است. (لسان العرب به نقل از بهاءالدین خرمشاهی،
دانشنامه قرآن، ج 2، ص 1339، کلمه شهید و شهادت) در مجمع البحرین آمده است: شهادت
یعنی کشته شدن در راه خدا. وجه تسمیه چنین قتلی به شهادت، بدین جهت است که ملائکه
رحمت بدین صحنه حضور یابند و بر این وجه، شهید به معنای شهود است، یا بدین سبب که
خدا و فرشتگانش به دخول شهید به بهشت گواهی دهند و یا بدین لحاظ که شهید به همراه
انبیا در قیامت بر دیگر امم گواهی دهند و یا چون شهید زنده و حاضر است، به موجب آیه:
"احیاء عند ربهم یرزقون؛ (آل عمران، آیه 169) شهدا زندهاند و نزد
پروردگارشان روزی داده میشوند"، و یا به این جهت که وی به شهادت حق قیام نمود
تا کشته شد.( شیخ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج الربع الثانی، ص 553)
در تفسیر نمونه نیز آمده است: اطلاق "شهید"
از ماده "شهود" بر آنها یا به خاطر حضور رزمندگان اسلام در میدان نبرد
با دشمنان حق است، یا به خاطر این که در لحظه شهادت، فرشتگان رحمت را مشاهده میکنند،
و یا به خاطر مشاهده نعمتهای بزرگی است که برای آنها آماده شده و یا به جهت
حضورشان در پیشگاه خداوند است، آنچنانکه خداوند تبارک و تعالی در سوره آل عمران میفرماید:
"هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند، بلکه آنها
زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند".( آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر
نمونه، ج 21، ص 405)
درباره مقام شهیدان، روایات عجیبی در منابع اسلامی دیده
میشود که حکایت از عظمت فوقالعاده ارزش کار شهیدان میکند. در روایتی از رسول گرامی
(ص) میخوانیم: "در برابر هر نیکی، نیکی بهتری وجود دارد تا به شهادت در راه
خدا رسد که برتر از آن چیزی متصور نیست".( بحارالانوار، ج 97، ص 15، چاپ بیروت)
در روایت دیگری از امام زین العابدین (ع) میخوانیم:
"هیچ قطرهای محبوب تر در پیشگاه خدا، از دو قطره نمیباشد: "1 - قطره
خونی که در راه او ریخته میشود. 2 - قطره اشکی که در تاریکی شب از خوف خدا جاری میگردد
و فقط به این قطره اشک، خدا اراده شده باشد".( همان، ج 97، ص 10، حدیث 16)
حال اگر به این فیض بزرگ افرادی نائل شوند که از مقام
قرب الهی نیز برخوردارند این خود فضیلت و منزلتی می شود که مافوق ادراک و فهم آدمی
خواهد شد.
شهادت حضرت فاطمه زهرا ( س ) واقعيتى انكار ناپذير
بعد از اینکه به مقام و منزلت شهید با استفاده از آیات
و روایات پی بردیم، به بررسی دلایل شهادت جضرت زهرا سلام (س) می پردازیم، واقعیتی
که منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است . البته برخى به علت عدم
آشنائى با حديث و تاريخ ، در اين واقعيت ترديد نمودهاند . از اينرو گوشهاى از
شواهد اين مصيبت بزرگ را از منابع معتبر تقديم پويندگان حق و حقيقت مىنمائيم .
قال رسول اللَّه ( ص ) : « . . . فتكون اوّل من يلحقنى
من اهل بيتى فتقدم علىّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة » .
( فاطمه ) اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق
مىگردد ، پس بر من وارد مىشود ، محزون ، مكروب ، مغموم ، مقتول . . .(فرائد
السمطين ج 2 ، ص 34).
قال موسى بن جعفر ( ع ) : انَّ فاطمة ( س ) صدّيقة
شهيده .(اصول كافى ج 1 ، ص 381).
ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) در منابع فراوانى از اهل
سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره مىشود :
الف : ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه ، شيخ
و استاد بخارى ، در كتاب المصنف ، مىگويد : « آنگاه كه بعد از رسولخدا ( ص )
براى ابوبكر بيعت مىگرفتند . على ( ع ) و زبير براى مشورت در اين امر نزد فاطمه (
س ) دختر پيامبر ( ص ) رفت و شد مىكردند . عمر بن خطاب با خبر گرديد و بنزد فاطمه
( س ) آمد وگفت : اى دختر رسول خدا ( ص ) ! به خدا در نزد ما كسى از پدرت محبوبتر
نيست و پس از او محبوبترين تويى ! ! وبه خدا قسم اين امر مرا مانع نمىشود كه اگر
آنان نزد تو جمع شوند ، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند . اسلم گفت :
چون عمر از نزد فاطمه ( س ) بيرون شد ، على ( ع ) و ...به خانه بر گشتند . پس
فاطمه ( س ) گفت : مىدانيد كه عمر نزد من آمد ، و به خدا قسم ياد كرده اگر شما (
بدون اينكه با ابوبكر بيعت كنيد ) به خانه برگرديد خانه را با شما آتش مىزند ؟
وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد » (كتاب المصنف ، ج 7 ، ص 432 ، حديث
37045 ، كتاب الفتن ).
ب : همين مضمون را سيوطى در مسند فاطمه ، آورده است
. (سيوطى ، مسند فاطمه ، ص 36).
ج : ابن عبدالبر ، در الاستيعاب ، نيز اين داستان را
نقل كرده است . (ابن عبدالبر ، الاستيعاب ، ج 3 ، ص 975). و ...
و سپس با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه
كه فرمود : آيا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى ؟ گفت : بلى . چنانكه
بلاذرى مىگويد : « ابوبكر به على ( ع ) پيام فرستاد تا با وى بيعت كند امّا على
نپذيرفت . پس عمر با مشعلى آمد ، فاطمه ( س ) ناگاه عمر را با مشعل در خانهاش
يافت ، پس فرمود : يابن الخطّاب ! آيا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانهام
را بر من به آتش مىكشى ؟ ! عمر گفت : بلى . » ( بلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص
586 ). و ابوالفداء نيز مىگويد : « سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على و
آنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بيرون كند، وگفت : اگر
از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش
زند . پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : كجا ؟ اى پسر خطاب ! آمدهاى تا
كاشانه ما را به آتش كشى ؟ ! گفت : بلى. (ابوالفداء ، تاريخ ابى الفداء ج 1 ص 156
. دار المعرفة ، بيروت ).
عالم بزرگ سنى شافعي جويني از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مىكند كه فرمود : «
چون به دخترم فاطمه مىنگرم بياد مىآورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد
و حال آنكه در خانهاش ذلّت وارد گرديده ، از وى هتك حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش
منع شده ، پهلويش شكسته و جنينش سقط گرديده و او فرياد برمىآورد « يا محمداه »
...پس او اولين كسى از اهلبيتم مىباشد كه به من ملحق مىگردد ، پس بر من وارد
مىشود ، محزون ، مكروب ، مغموم ، مقتول . . . » . ( فرائد السمطين ، ج 2 ، ص34 ،
35 طبع بيروت).
هنگامى با مشعل آتش براى تسليت دختر پيامبر اكرم ( ص )
آمدند كه وى « به محسن » باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلى كه هنوز
پا به دنيا ننهاده بود گرديد . چنانكه ابن ابى دارم می نویسد: عمر لگدى بر حضرت
زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گرديد.(سير اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578).
روشن است زنى كه در اثر تهديد به احراق بيت و آتش زدن
خانهاش و سقط جنينش و ... مريض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود
، اين فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مىگردد ، و به عامل جنايت
مستند مىباشد ، و نيازى به دليل ديگرى ندارد . از اينرو است كه ائمه معصومين و اهلبيت رسولخدا ( ص ) مادر خود را شهيده
مىخواندند . چنانكه حضرت موسى بن جعفر ( ع ) فرمود : « إنّ فاطمة ( س ) صديقة
شهيدة » (اصول كافي ، ج 1 ، ص 381 ، ح 2 ).
با آنچه گفته شد جاى ترديدى باقى نمىماند ، و شهادت
دختر پيامبر ( ص ) براى هيچ شيعه و سنى منصف و غيرمتعصبى قابل انكار نيست . و به
اين ترتيب پرسشهاى فراوانى را پيشروى تاريخ قرار می گیرد كه از آن جمله است : چرا
خورشيد عُمْر فاطمه ( س ) به آن زودى غروب كرد ؟ آيا به مرگ طبيعى بود ؟ آیا تهديد
به آتش كشيدن خانه در آن تأثير نداشت ؟ آتشزدن در خانه چطور ؟ در به پهلو زدن
چطور ؟ سقط جنين و بيمارى پس از آن باعث شهادت نبود ؟ اگر اينها نبود، يا اينها
موجب شهادت نبود، پس چرا : همانطور كه بخارى ومسلم مىگويند : فاطمه ( س ) تا آخر
عمر از ابوبكر قهر بود ؟ « فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه ( ص ) فهجرت ابابكر فلم
تزل مهاجرته حتى توفّيت » . (صحيح بخارى ، ج 2 ، ص 504 ، كتاب الخمس ، باب 837 ،
ح1265) . « فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى توفّيت . »
(همان ، ج 3 ، ص 252 ، كتاب المغازى ، ب 155 غزوه خيبر ، حديث 704 . و صحيح مسلم ،
ج 4 ، ص 30 ، كتاب الجهاد و السير ، باب 15 ، ح 52) .
چرا در بخارى آمده است : فاطمه ( س ) پنهان بخاك سپرده
شد ؟ « فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى عليها .
» (همان). چرا چنانكه بخارى نقل كرده : نيمه شب دفن گرديد ؟ (همان) . چرا قبر
تنها يادگار پيامبر ( ص ) هنوز مخفى است ؟ چرا پس از گذشت سالها از اين ماجرا
بخارى ومسلم آوردهاند : على ( ع ) ابوبكر و عمر را كاذب ، آثم ، غادر و خائن
مىدانست ؟ قال عمر لعلى وعباس : « فرأيتماه ( ابابكر ) كاذباً آثماً غادراً
خائناً . . . فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً . . . » (صحيح مسلم ، ج 4 ، ص
28 ، كتاب الجهاد و السير ، باب 15 حكم الفئ ، حديث 49) .
شايد اگر پس از آنچه بر فاطمه ( س ) گذشت على ( ع )
بپامىخاست و با ضاربين و قاتلين فاطمه ( س ) درگير مىشد، امروز تحريف گران تاريخ
مىگفتند على براى گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگيريها فاطمه
كشته شد و على ( ع ) قاتل فاطمه است، ديگر پاسخ سؤالات فوق چنين روشن نبود .
به هر حال شهادت بانوی دو عالم واقعیتی است که قابل
انکار نمی باشد و مصیبتی است که تا روز قیامت رنج و محنت آن از دل عاشقان اهل بیت
عصمت و طهارت بیرون نخواهد رفت.
نویسنده: سید محمد مهدی حسین پور
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : سجاد حسینی فهرجی وسید علی حسینی فهرجی
تاریخ : جمعه 23 فروردين 1392
زمان : 18:59